تصویر مردی بزرگ در قاب مردمکی کوچک

Saturday، ۲۵ Amordaad ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی محمد و آله خیر الوری

من ایشان را اولین بار ، حدود بیست و پنج سال پیش ؛ در سال هایی که توفیق اقامت در قم مقدسه را داشتم ، در منزل علامه و محقق فقید جناب آقای سید عبدالعزیز طباطبائی ملاقات کردم . ایشان بعدها ، بعد از فوت مرحوم آقای طباطبائی به من فرمودند که : "من با آقا عزیز از پنج سالگی ، از نجف با هم رفاقت داشتیم ". هر دوی آنان در جای خود اعجوبه هایی بودند که جای خالیشان پر نخواهد شد.

نه هر کسی که کسی مانند محقق طباطبائی در حق او می گفتند که : " او به عنوان عالمی جامع الاطراف و در بین علماء بی نظیر است " و جالب توجه آنکه روزی مشابه این فرمایش را علامه جعفری در حق محقق طباطبائی بعد از فوت او به من فرمودند _ البته در رشته کتاب شناسی و رجال_.

می گفت برای آنکه به ادبیات انگلیسی مسلط شود حدود هفتصد _ هشتصد جلد رمان انگلیسی خوانده است .

به مناسبت تحصیلات خود در حوزه نجف اشرف و از نشانه های شدت موفقیت در آن می گفت: " من برای آقای خوئی و آقای روحانی نه فقط شاگرد که مانند فرزند برای پدر بودم ". و باز جالب توجه تر آنکه در کنار یاد خیر از آن بزرگان ، انس خود را با قرآن مرهون معلمه ی پیری می دانست که در کودکی او و برادرش را برای آموختن قرآن به او سپرده بودند.

او فرمایش رسول اکرم را صلی الله علیه و آله و سلم وَجه و وِجهِ ی زندگی خود قرار داده بود که فرمودند:

إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و علي بن أبي طالب و إن علي بن أبي طالب هو أفضل لكم من كتاب الله لأنه يترجم لكم كتاب الله.( إرشادالقلوب2: 378 و نیز در مئةمنقبة:161)     

حقیقت این است که من دو چیز گرانسنگ گرانبها در بین شما به جای گذاشتم :

کتاب خدا و علی بن ابی طالب .

و حقیقت این است که علي بن أبي طالب برای شما برتر از کتاب خداست ؛ برای آن که او کتاب خدا را برای شما گزارش می کند.

او ذهن و دل خود را با آن دو عجین کرده بود ؛ با آنان زندگی می کرد : به آنان می اندیشید ؛ با آنان می اندیشید ؛ همه چیز را با آنان می سنجید ؛ و درباره آنان گفتگو می کرد. و از عهده ی این کار به خوبی بر می آمد.

می گفت : " قرآن تنها منبع تاریخی تحریف نشده است "؛ لذا تاریخ صدر اسلام خصوصاً تاریخ نفاق و منافقین را با جزئیات حیرت آور به استناد قرآن نشان می داد .

غیرتش به امیرالمومنین صلوات الله علیه بی تکلف و بی ملاحظه بود مانند مولایش که "لا تاخذه فی الله لومة لائم" او نیز "لا تاخذه فی امیرالمومنین لومة لائم".

زندگیش – عملاً- وقف امیرالمومنین بود صلوات الله علیه.

زندگی با امیرالمومنین چشمه های حکمت و فهم قرآن مجید را از دل او بر زبانش جاری کرده بود .

تعلق اعتقادی و عاطفی او به سید الشهداء صلوات الله علیه و مجلس ذکر مصیبت او دیدنی بود ؛ مقید بود به اینکه طبخ قیمه پلوی مجلس روضه روز عاشورای منزل خود را ، خود انجام دهد ؛ مانند کارگری ساده پای اجاق و آتش و دیگ می ایستاد . و چه بگویم از ظهور و بروز چنین ادب و اخلاص و عاطفه ای در مواجهه با آن قبر شش گوشه در کربلا؟! بی مدد همراهانش بیرون آمدن او از حرم برایش مقدور نبود.

مودت اهل بیت علیهم السلام زندگی او بود : برای آنان سوختن و خود را و زندگی را با آنان ساختن ؛ لذا : جامی پر و سیراب از کوثر رسالت رسول الله صلی الله علیه و آله به دست امیرالمومنین صلی الله علیه و آله بهره ی او از زندگی بود – هنیئاً له-. 

الحمدلله اولاًو آخرا

حسین درگاهی

منبع