مقتل‌نویسی و آسیب‌ها؛ گفت‌وگو با استاد حسین درگاهی

Saturday، ۲۵ Amordaad ۱۳۹۹

براى بررسى واقعه عاشورا ناگزیر از مطالعه آثار مکتوبى هستیم که تمام و یا قسمتى از آن‌ها به گزارشى از وقایع قیام کربلا اختصاص یافته و رخدادهاى روز عاشورا را صحنه به صحنه و یا با مرورى کلى و گذرا روایت کرده‏اند و گاه نیز به بررسى تحلیلى، اهداف این قیام ماندگار پرداخته‏اند که بر آن مترتب بوده و هست و انگیزه الهى نهضت حسینى را مورد کندوکاو قرار داده‏اند.

کتب مقاتل از رایج‏ترین و مهم‏ترین منابعى به شمار مى‏روند که هر پژوهشگرى براى بررسى این حادثه خون‌بار ناگزیر از مطالعه و بررسى آن‌ها است. فرا رسیدن ایام اربعین حسینی بهانه‌ای شد تا به محضر استاد محقق حسین درگاهی رسیده و به بررسی ابعاد مختلف مقتل‌نویسی و آسیب‌هایی که در این عرصه وجود دارد بپردازیم.

 آیا به غیر از تصحیح، کتاب‌های تألیفی هم دارید؟

البته کارهای تألیفی هم دارم که حرف‌های خودم است. از قبیل «تمنای قبسی از آتش طور» که راجع به امیرالمؤمنین است، «ای کاش با تو بودم» راجع به امام حسین‌ علیه السلام و «کوچه باغ‌های بهشت سعادت» که شیوه زندگی شیعی را تبیین می‌کند و شامل 66 توصیه است و کانّه وصیت‌نامه خودم هست.

از دیگر کارهای بنده مقدمه‌ای بر «تذکرة الشهدا، ملا حبیب‌الله شریف کاشانی» است که منتشر شده است و به جز آن کتاب «شورش در خلق آدم» است که سیری در ترکیب بند محتشم کاشانی و استقبال‌های آن در رثای سید‌الشهداء‌ علیه السلام است. در این اثر جناب آقای دکتر عبدالحسین طالعی به‌صورت جدی همکاری داشتند، هم‌چنین کتاب «شور عشق‌ و سوز ما‌تم‌« شرح‌ ملا رحمت‌الله‌ کرما‌نی‌ بر مراثی‌ علامه‌ بحرالعلوم‌‌ قدس سره در رثا‌ی سید‌الشهدا‌ علیه السلام است که آن هم با همکاری جناب آقای دکتر طالعی به سرانجام رسید. همان‌طور که می‌دانید مرثیه سید‌بحرالعلوم که به قلم خود سید ‌است، و به‌واسطه جلالت خود سید‌ ارزش خاصی دارد، از برخی بزرگان شنیدم که فرمودند: مرثیه سید‌بحرالعلوم از اصح مقاتل است چراکه از دهان سید‌ سخن گزاف بیرون نمی‌آید.

 این کتاب حدود چهار شرح دارد که بنده یک چاپ سنگی آن را پیدا کردم و آقای دکتر طالعی چند کتاب دیگر را هم پیدا کردند که مقابله شد و اگر مطلب جالبی بود که در متن نیامده بود، به متن اصلی اضافه شد. این کتاب عملاً جامع تمام شروحی است که بر این مرثیه نوشته شده است و تصحیح خوبی هم نسبت به متن مرثیه انجام شد که در تعلیقه آمده است و مقدمه مفصلی هم راجع به واقعه کربلا نوشتم که در اول کتاب آمده است.

از دیگر کارهای کربلای من کتاب «بار بگشایید این‌جا کربلاست» و کتاب‌های دیگری نیز در سال‌های اخیر به طبع رسیده است.

 در حال حاضر تحقیقات و تصحیحات حوزه بر متون دینی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروزه در حوزه علمیه کسانی هستند که انصافاً خوب کار می‌کنند و حوزه قم با ورود بزرگانی جان علمی گرفت و حضور آن‌ها بسیار مؤثر بود. در این عرصه حضور مرحوم سید‌عبدالعزیز طباطبایی فوق‌العاده مؤثر بود، حتی یادم می‌آید در ایام بمباران که بنده در قم مشرف بودم، به ایشان گفتم: شما فقط به خودتان تعلق ندارید، برای اقامت به مشهد مشرف بشوید. یکی دو بار که این مطلب را به ایشان عرض کردم به روی خودشان نیاوردند ولی یک بار که به‌طور جدی این پیشنهاد را تکرار کردم، فرمودند: اگر بنده بروم، کار محققان با مشکل مواجه می‌شود. چراکه مرحوم محقق طباطبایی‌ قدس سره تا زمان حیاتشان مرجع علمی محققین در شهر قم بودند و بعد از ایشان هم جای خالی ایشان پر نشد، البته برخی از آقایان هستند که سمت و سوی مراجعات در مسایل علمی هستند، اما جای ایشان پر نشد، چراکه ایشان اعتقاد خوبی داشتند. امروزه این مجال وجود ندارد و کار طوری است که باید هرچه زودتر تحویل داده شود، طبیعتاً کار به‌خوبی گذشته‌ها انجام نمی‌شود، مگر این‌که کسی دغدغه گذران زندگی نداشته باشد و با حوصله کار کند.

 در حال حاضر به تصحیح چه کتابی مشغول هستید؟

بنده در سال 1366 که تصحیح تفسیر کنزالدقائق را به اتمام رساندم، به مرحوم سید‌عبدالعزیز طباطبایی‌ قدس سره عرض کردم شما پیشنهاد چه کاری را می‌دهید، ایشان فرمودند: کتاب «نهج البیان عن کشف معانی القرآن» از محمد حسن شیبانی را شروع کن که از قدیمی‌ترین تفاسیر شیعه است که احیاء نشده است. این تفسیر از مؤاخذ تفسیر برهان و کار نفیسی است. جالب است بدانید تصحیح تفسیر کنز الدقائق در چهارده مجلد به مدت چهار سال طول کشید، ولی این کتاب که پنج مجلد است همان مقدار زمان برد، البته کار جانانه‌ای در تصحیح این متن انجام شد و الحمدلله حتی از تصحیح تفسیر کنزالدقائق هم راضی‌تر هستم.

هم‌چنین از ملا نظرعلی طالقانی دو مقتل عربی و فارسی یافته‌ام که در حال کار هستم، کتاب فارسی منابر ایشان است، چراکه منبرهای ایشان مطلب دارند و دربردارنده نکات خوبی می‌باشد.

در بحث مقتل به تجربه دریافته‌ام که وقایع با کم و زیاد وجود دارد، اما تفاوت در نکته بینی‌های مؤلفین و گوینده‌هاست که در گوشه و کنار مطالب معروف و مشهور چیزهایی می‌بینند که انصافاً از انسان دل می‌برد.

 توصیه حضرت‌عالی به طلاب جوان و کسانی که قصد ورود به عرصه تحقیق و تصحیح متون دارند چیست؟

یکی از مسلمات هر جامعه علمی این است که کسی بدون استاد نمی‌تواند استاد شود. برای استاد شدن باید حتماً شاگردی کرد و طلاب جوان باید در کنار یک استاد قرار بگیرند تا قواعد شاگردی را بیاموزند و هرچه استاد گفت اعم از رونویسی، استنساخ و مقابله انجام بدهند. نفس حضور در فضای یک علم، مذاق انسان را با آن علم تنظیم می‌کند و صرف دانستن قواعد آن علم کفایت نمی‌کند.

از سنت‌های بسیار خوبی که در بین ما رواج داشته این است که در بسیاری جاها وقتی یک نوشته از نویسنده قدر و صاحب نام تولید می‌شد آن را به یک ویراستار می‌داد و وقتی ویراستار این متن را تأیید می‌کرد نوبت به نشر می‌رسید، ولی متأسفانه در بین ما این کار کمتر انجام می‌شود! چه اشکالی دارد که قبل از چاپ مطلب را به ویراستار بسپاریم تا عیب کار کم شود و بر حسن آن افزوده گردد. مرحوم علامه عسکری می‌گفتند: کتاب‌های من را به اشخاص اهل نظر بدهید و نظرات آن‌ها را جمع کنید و هرچه گفتند بیاورید، حتی لابه‌لای حرف‌های بد هم مسایل به درد بخور وجود دارد. نخوت علمی بدتر از بقیه نخوت‌هاست، پس اولاً برای شروع باید استاد دید و هرچه او گفت انجام داد و بعد از انجام کار، آن را به دیگران نشان داد و عجله هم نداشته باشیم.

 در عرصه مقتل‌نویسی چه آسیب‌هایی وجود دارد؟

امروزه در این عرصه آشفتگی به‌وجود آمده است که باید به سرعت کاری کرد، چند سالی است که افراد بد اعتقاد، به‌دنبال نقد مقاتل هستند و نسبت به جریان کربلا اتفاقی مانند آن‌چه در مسیحیت روی داده است را دنبال می‌کنند، یعنی همان‌گونه که نسبت به‌وجود حضرت مسیح‌ علیه السلام تشکیک می‌کنند و می‌گویند ممکن است خیالات باشد، در رابطه با امام حسین هم ممکن است به جایی برسیم که بگویند بله در سال 61 امام حسینی بود که به کربلا رفت و او را کشتند و دیگر بیشتر از این نمی‌شود گفت! لذا گاه در ناقلین وقایع عاشورا تشکیک می‌کنند و گاه می‌گویند هر کتابی که از قرن یازدهم به بعد تألیف شده است باید کنار گذاشت و قبل از آن هم مطلب مشت پر کنی وجود ندارد که در نهایت کتابی باقی نمی‌ماند. آن‌چه می‌ماند کتابی مانند ملهوف است که به غلط لهوف می‌گویند، فقط همین کتاب است که به اندازه صدوپنجاه صفحه است، حالا می‌گویند این‌ها را چه کسی نقل کرده است؟ بسیاری از ناقلین آن از قتله کربلا بوده‌اند و طبق ضوابط علم رجال قول آن‌ها قابل اعتماد نیست، پس همه چیز به کنار می‌رود و تنها چند روایت از امام باقر‌ علیه السلام یا امام سجاد‌ علیه السلام باقی می‌ماند که تضعیف آن‌ها هم راحت است.

نسبت به این جریانی که شروع شده و با این بد اعتقادی‌هایی که برخی دارند، باید احساس خطر کرد. بنده به‌طور جدی معتقد هستم که زندقه جدیدی شروع شده است که از آثارش همین صحبت‌هاست، طرح مباحثی مانند این‌که تجربه نبوی قابل تکرار است یا «زیارت جامعه» غلو است یا دین از همان ابتدا کامل نبوده و در حال تکامل است و... این‌ها از آثار زندقه جدیدی است که پیدا شده و با ژست بسیار عالمانه خودش را مطرح می‌کند و به یقین سردمداران آن مستشرقینی هستند که دزدان چراغ به دست دین و ایمان تشیع هستند. بی‌شک ریشه این نقدها به مقاتل، به بداعتقادی به ائمه برمی‌گردد، این مقاتلی را که قلع و قمع می‌کنند، کسانی نوشته‌اند که خودشان مرجع تقلید بوده‌اند. کسانی مانند ملا حبیب‌الله شریف کاشانی که تذکرةالشهدا را نوشته‌، مورد هجمه است و مقتل او از مقاتلی است که در نوک پیکان انتقادات قرار گرفته است! برخی آثار فقهی ملا حبیب‌الله به تعبیر بزرگان حوزه، شبیه جواهر است آیا کسی مانند وی که نظیر صاحب جواهر است متوجه این شبهات نیست و فلان فرد بد اعتقاد و بد اخلاق می‌فهمد؟ اینکه با ملاک رجال به جان احادیث بیفتیم صحیح است؟ آیا بر اساس علم رجال هر مطلبی که از لحاظ رجالی سندش اعلا بود مورد قبول است؟! جواب منفی است؛ زیرا همان‌گونه که کسی می‌تواند متن را جعل کند می‌تواند سند را نیز جعل کند، چه کسی می‌تواند این را بفهمد؟ این یک کار دم دستی نیست تا هر کسی که در فرانسه فلسفه خوانده است، بتواند نقد مقاتل را انجام بدهد و در تلویزیون هم صحبت کند!

مطلب دیگر اینکه اگر کسی بخواهد وارد نقد وقایع کربلا بشود، باید به‌طور جدی حسینی باشد، صرف داشتن اطلاعات کافی نیست، بلکه به لحاظ باطنی هم باید حسینی بود. بسیاری از حرف‌هایی که بزرگان گفته‌اند از خیالات نبوده و از روضه‌خوان‌ها نگرفته‌اند، چه بسا مراقبت‌هایی داشته‌اند که از برخی بزرگان سراغ داشته و داریم که در اثر آن مراقبات گوشه‌هایی از واقعه کربلا را به ایشان نشان داده‌اند، اما اگر به فرض بگوییم این بزرگان خلاف گفته‌اند دیگر سنگ روی سنگ‌بند نمی‌شود. نوع کسانی که مقتل نوشته‌اند مرجع تقلید بوده‌اند و رساله داشته‌اند، اگر این افراد ساده لوح بوده باشند که فرد ساده لوح قابل تقلید نیست و اگر از افراد غیر موثق و غیر قابل اعتماد، نقل کرده باشند که مرجعیت و علم آن‌ها زیر سؤال می‌رود. عرض بنده این است که اگر کسی بخواهد به سراغ نقد مقاتل برود یقیناً باید خودش کربلایی باشد و کربلایی بودن به این آسانی به‌دست نمی‌آید باید او را داخل کنند و فهم و مزاجش را کربلایی کنند که آن هم قواعد و ضوابط خاص خودش را دارد.

یقیناً با ضوابط فقه و اصول نمی‌توان مقاتل را نقد کرد حتی اعتقادات و اخلاق را هم نمی‌توان با این معیار نقد کرد.
 از آن‌جایی که در ایام اربعین حسینی قرار داریم اشاره‌ای به جایگاه زیارت اربعین امام حسین‌ علیه السلام داشته باشید؟

به گمان بنده زیارت اربعین جامع تمام فهم‌های معرفتی از واقعه کربلا و جواب‌گوی تمام بدفهمی در مورد کربلاست، هم کسانی که خوب فهمیدند و هم کسانی که بد فهمیدند، استنادشان به همان‌جاست، قسمت عمده زیارت عاشورا سلام و لعن است، اما زیارت اربعین تحریر واقع است و یک زیارت فوق‌العاده است. به اعتقاد من روایت «إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدى وسَفینَةُ النَّجاةِ، دانشنامه امام حسین‌ علیه السلام/‏2/74» نشان می‌دهد که به میزان معرفت انسان به امام حسین‌ علیه السلام، هر کسی اهل هدایت و نجات است؛ که بر پیکره عرش نوشته شده است «وَاسمُهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ: إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدى وسَفینَةُ النَّجاةِ. المنتخب، طریحى/197» این معنا را افاده می‌کند که هدایت و نجات در امام حسین انحصار دارد، یعنی هدایت و نجات در معرفت و تقید و گره خوردن دل به حسین‌ علیه السلام منحصر است. با توجه به این معارف عمیق، این‌که بگوییم ایشان فدای نماز و روزه عده‌ای شد آیا عزت گذاشتن به امام حسین‌ علیه السلام است؟ این مطلب در زیارت اربعین روشن می‌شود، در زیارت اربعین می‌خوانیم: «اشْهَدُ انَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّه»؛ شهادت مى‌دهم که تو به عهد خدا وفا کردی، امام‌ علیه السلام قول و قراری با خدای متعال داشته و آن کار را انجام داده است. این‌که در روایات ما آمده است که «وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة، کمال‌الدین و تمام‌النعمة/2/409» یعنی هدایت و نجات در گرو معرفت امام است. از نظر عرف عادی، عقلی، انسانی و شرعی هر فاعلی در فعل خودش تجلی می‌کند، یعنی اولین چیزی که در هر پدیده‌ای با آن برخورد می‌کنیم همین است اگر نقاشی بود می‌گوییم عجب نقاش با سلیقه‌ای بوده است، اگر شعر است می‌گوییم چقدر خوش سلیقه و لطیف بوده، هر فاعلی در فعل خودش جلوه می‌کند. واقعه کربلا جلوه امام حسین است، اما چه کسی این جلوه را دیده است؟ آن کسی که گفت «ما رَأَیْتُ الَّا جَمیلا، مثیرالحزان/90»، وگرنه آن فجایع که جمیل نبوده است، ما خبرش را می‌شنویم و اذیت می‌شویم. به شخصی گوشه‌ای از وقایع کربلا را نشان دادند و منجر به بستری شدن او شد، کجای این واقعه جمیل است؟ آیا کشتن ولی خدا جمیل است؟ آن جلوه هست که عالم را سوزانده است و حتی بیگانه‌ای هم که می‌شنود آتش می‌گیرد. اسم امام حسین دل‌ها را می‌برد و این آثار مربوط به آن جلوه است، اعرف معارف خود وجود مقدس امام است و حضرت برای دفاع از خدای متعال این کار را می‌کند. در زیارت ناحیه مقدسه می‌خوانید: «لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِکَ الْإِسْلَام‏؛ المزار الکبیر (لابن المشهدی)/505» وقتی دیان دین را می‌کشند، دیگر دینی باقی نمی‌ماند، کف این بدفهمی همانی است که یزید گفت:

«لَعِبَتْ هَاشِمٌ بِالْمُلْکِ فَلَا
 خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَلَ‏
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ
مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَل‏»

ترجمه: قبیله هاشم حکومت را بازیچه نیل به مقاصد خود قرار دادند و گرنه، نه خبرى از آسمان آمد و نه وحى نازل شد. من اگر از آل احمد انتقام نگیرم، از دودمان خندف نخواهم بود».
و همین الان کسانی هستند که کتاب می‌نویسند و همین حرف‌ها را می‌زنند، لذا از نکبت‌های بدفهمی راجع به کربلا اشاعه جریانی ظاهراً شیعه و باطناً اموی است.

نویسنده: افق حوزه

منبع